شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شعرازملالطفعلی صیفوری ارپناهی متخلص به ((اغثنی ))(میرزای بختیاری)


تاپرده نبرداری دیدارنمی یابی ××××تادل نرودازکف دلدارنمی یابی
دربادیه بنشینی چون لطفعلی محرم ((یاعلی مدد))****تاباده نپیمایی اسرارنمی یابی
مردان طریقت راازمابرسان پیغام ******تانقطه نمی باشی پرگارنمی یابی
ای دل بهواداری خورشیدصفت می باش ****تاشام نیندازی اسحارنمی یابی
خوش خواب سحردیدم تعبیرعیان فرمود*****ایخواب عدم درپی معبارنمی یابی
یک چندببایدبوددرسایه اوخشنود****چون ماه هلالی راانوارنمی یابی
ماندبه ملک آدم گویم اگرش برتر*****ابلیس وحواطاووس بامارنمی یابی
زین جمع پریشانی مجموع کجاباشی *****تاباشکن زلفش اقرارنمی یابی

بختیاری یکی ازاصیل ترین نژادهای ایرانی

تباربختیاری درپویه تاریخ

درموردتاریخچه تباربختیاری نظریات ضدونقیض وجوددارد.هرودت به نژادی اشاره می کندکه ازکوههای ارارات وقفقازبسوی مغرب حرکت کردندوچون به محل فعلی رسیدنددرانجااسکان یافتند.گیرشمن درکتاب ایران ازاغازتااسلام می نویسدمهاجرت قوم اریاازسرزمینهای شمالی باعث شدکه شاخه ای ازاین قوم به این منطقه امده وپایه های چندین هزارساله عیلام رابنیان نهندووجودابزارسفالی وگلی رادربختیاری که قدمت انهابه هفت هزارسال می رسد مربوط به عیلامی هایااجدادبختیاری های امروزی می داند.کورزن (1890)معتقداست که انهابجامانده ازلشکراسکندرهستندکه به کشورخودبرنگشته ودرمنطقه ماندگارشدندوواژه بختیاری ازقوم باکتریانشاط گرفته است ورقص بختیاری به رقص یونانی شبیه است .لوریمردرکتاب لهجه شناسی بختیاری معتقداست که بختیاری هاازنژادایرانی وکاملااصیلی برخودارندوباپناه بردن به مناطق کوهستانی نژادانهاازحملات بیگانگان وتهاجم تمدنهای فاتح کاملامصون مانده است.لباس زنان بختیاری شباهت بسیارزیادی به لباس زنان زردشتی دوره ساسانی داردوزبان انهابه زبان پهلوی دوره ساسانی بسیارنزدیک وازواژه های عربی وترکی و...استفاده نمی شود.درتاریخ ایران کمبریچ جلدچهارم اشاره شده است که عشایرکوهستانی ایذه و آن حدودابوموسی اشعری وسپاهیان اورابه ستوه اورده بطوریکه اعراب نتوانستندموفق به فتح این منطقه شوند.ضمن اینکه لشکریان مغول نیزقادربه تصرف منطقه بختیاری نشدند.ابن بطوطه اظهارمی کنددرهنگامی که اوبه منطقه مال امیر(ایذه کنونی )رسیدحکومت انجادردست اتابکان لربوده است.برخی مورخین بختیاری مانندحسین پژمان نیزبه تشابه گویش های کردی وبختیاری ورابطه نزدیک انهابازبان فارسی اشاره می کنندوآن رامویداین می دانندکه انهامدتهای مدیددراین سرزمین بدورازهرگونه تعرض وجودداشته اندولباس بختیاری هاوتشابه آن راباآثاربجامانده ازهخامنشیان وساسانیان مقایسه می کنند.ضمن اینکه به اعتقاداکثریت مستشرقین سرمنشااغازتمدن ایران ازاین منطقه بوده وکورش بنیانگذارهخامنشی نیزدرپارسوماش (مسجدسلیمان کنونی )بدنیاامده است .استرابون جغرافی دان یونانی در670قبل ازمیلاددرزمان اشکانیان اشاره به طایفه ای داردکه دراین منطقه کوهستانی خیلی توانابوده وتمام مردانی جنگی هستنددرزمان نادرشاه دوره صفویه وزندیه وهمچنین قاجاربوفورازبختیاری هابه عنوان قومی جنگاوریادشده است .

کوچ


کوچ یامالکنون
باتوجه به اینکه اساس زندگی عشایردامداری می باشدبمنظوردستیابی به چراگاههای بهتروبواسطه تنوع اب وهوایی درمنطقه بختیاری عشایربختیاری تابستان رادرارتفاعات ییلاق وزمستان رادرگرمسیرمی گذراننداین جابجایی دربهاربسوی ارتفاعات ودرپائیزدرجهت عکس صورت می گیرداین شیوه زندگی که نوعی مسافرت ادواری است تمام زندگی عشایربختیاری راتحت الشعاع خودقرارداده است هرخانواده معمولا هم درییلاق وهم درگرمسیرهمان مکانی رااشغال می کندکه درسالهای قبل انجا اسکان داشته است وچادرهادرهمان جای سابق که جاوارگه نام داردوتوسط سنگهایی نشانه گذاری شده برپامی شوندمسیرحرکت ومقصد کوچ هرخانواده ثابت ومربوط به خوداست علیرغم مشکلاتی که ایل درمسیرکوچ باان مواجه است همچون خشکی مسیر،گذرازجریانهای اب ،سراشیبی های لغزنده،گذرگاههای مرتفع پرازبرف ، ارتفاعات صعب العبوروپرمشقت وخطرات بیشماری که افرادوگله های انان راتهدیدمی کنندهیچیک نمی توانندمانع ازپیشروی وحرکت مستمرایل گرددمدت زمان کوچ هرطایفه بستگی به زمینهای ییلاق وگرمسیرانهامتفاوت است برای مثال درموردطایفه موری ممکن است به کمترازیک هفته ودرموردطایفه بابادی ممکن است کوچ بهاره انها30تا40روزوکوچ پائیزه انهادرحدود20روزبطول بیانجامد.

داستان عشق عبدمحمدللری

اوجوانی ازاهل للرکتک که یکی ازروستاهای منتهی الیه شمالی مسجدسلیمان است بودکه درسوارکاری وتیراندازی زبانزدهمه بوددراوج جوانی باخدابس که دخترزیبای روستایش بودبهم دل می بازندپس کسان خودرابه خواستگاری خدابس می فرستداماخانواده دخترمخالفت می کنندومانع ازدواج انهامی شوندوتصمیم می گیرندخدابس رابه همسری دیگری دراورنداماچون عبدمحمدوخدابس نمی توانستندازعشق هم بگذرندواصرارووساطتهای دیگران نتیجه ای دربرنداردباهم قرارمی گذارنددرشب عروسی بایکدیگرفرارکنند.درشب عروسی بااستفاده ازغفلت اطرافیان وبابرنامه قبلی خدابس به سراغ عبدمحمدمی رودوبااسب سفیدی که درانتظارانهابودمدت هفت شبانه روزمی تازندوازمهلکه می گریزندودرشوشترمستقرمی شوندکه باتوصیه وابستگان تصمیم به مراجعت به روستای خودمی کنندامادربرگشت خان که درانتظارش بودانهارادستگیروعبدمحمدمدتی درزندان گرفتارمی شودتااینکه باکمک یکی از اطرافیان خان وپرداخت مبالغی به اواززندان می گریزدپس ازان عبدمحمدبه سراغ خدابس می روداماهنگامی که به انجا می رسدباجنازه خدابس که باسم به قتل رسیده بودمواجه می شود.دلداری اطرافیان نمی توانداتش انتقام اوراخاموش کندبه همین جهت کمربه قتل برادران خدابس وپسرخان که قراربودباخدابس عروسی می کندمی بنددوپس ازرسیدن به مقصودخودبرای مدتهای مدیدبه نقطه نامعلومی می رود

دراوصاف این عشق پاک اشعارزیادی سروده شده است :

عبده محمدللری سیچه نمردی
چارشنبه بیست ویکم خت گله بردی
 
(( عبدمحمدللری دراواخرعمر-اواسط دهه ۷۰ روستای للرکتک
))

دی بلال

دی بلال

اشعاردی بلال که درسراسرمنطقه بختیاری معروف ووردزبان اهالی منطقه است گرچه درقالب های گوناگون بکاربرده می شودودرپاره ای مواقع نیزترکیب ان بهم ریخته شده اشعاری است احساسی وبیشترعاشقانه که ریشه ان متعلق به بختیاری بوده وبمروربه مناطق همجوارنیزبرده شده است بنابه بعضی روایات دی بلال دختری زیباوخوش اندام درمنطقه بختیاری بوده که ناکام درعشق خودازدنیارفته است .

دی بلالم دی بلال سوزتیه کالم دی بلال

جغرافیای منطقه بختیاری

قلمروبختیاری درحدودبیست هزارمایل مربع وسعت داردکه بین ۳۱تا۳۴درجه شمالی و۴۹تا۵۱درجه شرقی ودرحدفاصل جنوب اصفهان وگلپایگان تادشت خوزستان ومحدوده رامهرمزرادربرمی گیرداین منطقه شامل پستی وبلندی های رشته کوه زاگرس بوده که دردرون ارتفاعات آن سه رودمهم زاینده رودروددزورودکارون درجریان است ناحیه گرمسیری یاقشلاق که درکناره هاوحواشی دشت خوزستان واقع شده که دارای تابستانهای بسیارگرم می باشدکوهستانهای بختیاری که درسه رشته ازشمال غربی به جنوب شرقی امتداددارندودارای کوههای بلندکه ارتفاع آنهاگاه به ۱۱هزارپامی رسدوفلات میانی آنهاکه دارای ارتفاعی بین ۴تا۸هزارپاازسطح دریابوده وچراگاه مناسبی برای احشام می باشد 
میزان بارندگی بویژه درناحیه کوهستانی بطورمتوسط بین ۱۲تا۱۴اینچ درسال می باشدضمن اینکه درارتفاعات آن برودت هواگاه به دهها درجه زیرصفرمی رسدوارتفاع بارش برف نیزبه چهل اینچ نیزرسیده است پوشش گیاهی منطقه بواسطه تنوع آب وهوایی ازتنوع زیادی برخورداراست محصولات عمده ای که درقلمروبختیاری بدست می آیدعمده آن غلات (شامل گندم وجو) می باشدوعلاوه برآن برنج پنبه صیفی جات ودیگرمحصولات نیزبرداشت می شود 

دوعکس ازفلکه مین آفیس (جهاد)درحدود۴۰تا۵۰سال پیش


تقدم وتاخرعکس هاازروی رشدنخل های موجوددرفلکه مشهوداست
 

اعتیاددرعشایر

یک توبره سیخ
دوش شالی به کمربسته بودوپاپیچ هاراتازیرزانوویک جفت ربر(کفش کتانی )ته سبزبه پا،هفت بندش پرشال بودوتوبره ای ازنان وخرماوپیاز.پژواک هی هی شادمانه اش آوای دلنشین کوه بودونوای نی هفت بندش زیباترین موسیقی دشت .شامگاه که به چادربرمی گشت آنگاه که غبارهیاهوی گله فرومی نشست درروشنای لرزان لمپا شاهنامه بودوصدای حزن انگیزملای مال وحلقه تنگاتنگ وبه هم تنیده یک جمع صمیمی
که گفتت برودست رستم ببند
نبنددمرادست چرخ بلند
امروزآنروزهامرده اند.گله به امیدخدارهاشده است .اودیگرحوصله هی هی کردن نداردشال جای خودرابه کمربندی باسگک رنگی دادوازپاپیچ هم که خبری نیست .درتوبره به جای نان وخرماوپیازحالاسیخ است وپیک نیک ،چالاکی آن روزها،جست وخیزوپریدن ازفرازصخره ای برصخره ای دیگرگویی خیالی بیش نبود.حالاچشمان گودافتاده وکم فروغ به دنبال پناهگاهی است تامباداباد،گزندی برشعله پیک نیک رساند.گاه فاجعه کوچه پس کوچه های شهررادرنوردیده ،ازمیدانهاوپارکهاگذشته وگردبادخانمان سوزآن دشت وصحراوکوه راجولانگاه خویش ساخته تاهمه لایه لایه این تن رنجوربه داغ انگشت (ذغال گداخته )اعتیادبسوزد.
علی اصغراردشیری



شعردیداریار

آسمون بارونیه اورس سیاهه ×××× ای خداامون بده یارم بیاهه
چاله نه کنم تشی ووانشینم ×××× آرزومندم که مویارم بینم
لچک مخمل سورمیناس بنوشه ×××× بندسیزن نقره پاس یه مهره توشه
شوق دیدن به دل وورمنه سینم×××× هی اگورووانیاس نیلم نشینم
وابپوشم گیوه هانه ری بنم به دشت وصحرا×××× ارجوها رود وابون شورا هم دریا
لرایرعاشق بوه نیترسه ز اوربهاری ×××× آرمونم یونه که یارم بیاهه وادیاری
تاابینم موکلوس تر اوفتم یادتشنیس×××× بوسه بارون واکنم گل وازنم به سرو ورریس
ای خدابارون وادارتااودره نکهنه ×××× اترسم زواله او یارم بمهنه
ازعلی اکبرهادی شهنی

گاگریو یاسوگ سرود


گاگریو یاسوگ سرود
گاگریواشعاری است که درسوگواری به شکل تکخوانی ویاگروهی خوانده می شود.گاگریوازدوکلمه گایاگاه به معنی زمان وگریوبه معنی گریه است که مفهوم زمان گریه یامکان گریه رامیرساندگاگریو یاسوگ سروددرمراسم عزاداری بختیاری توسط همسرایان زن ومعمولابرحسب تقدم سنی انجام می گیرد.یعنی پیرزنی که سنش ازبقیه بیشتروصدایش رساترباشدبه عنوان سرگروه وتکخوان گاگریومی خواندودیگرزنان نیزبااوهمراه می شوندبعدازخواندن هربیت توسط تکخوان زن ،زنان دیگرباکلمات آخرمصرع دوم آن دم می گیرندوسپس ترجیعبندآنرا بااصواتی غمگینانه تکرارمی کنندبعدازچندبیت زن دیگری شروع به سرودن کرده ومراسم همینطورادامه پیدامی کند.واژه گاگریوباکلماتی همچون دندال ،سرو،وواویلامترادف است که هرکدام ضمن دارابودن فرم ومحتوای مشترک خواندن درمکانهاوزمانهای گوناگون بکارمی روند.دندال به معنی صدای دل است که معمولابه شکل فردی نجوامی شودوواویلامعمولادرمراسم کتل توسط دویاسه زن میانسال وهمراه بادهل وکرناخوانده می شود.
تلخیص ازمقاله حسین مددی روزنامه فرهنگ شماره182

 

اعتیاددرعشایر

یک توبره سیخ
دوش شالی به کمربسته بودوپاپیچ هاراتازیرزانوویک جفت ربر(کفش کتانی )ته سبزبه پا،هفت بندش پرشال بودوتوبره ای ازنان وخرماوپیاز.پژواک هی هی شادمانه اش آوای دلنشین کوه بودونوای نی هفت بندش زیباترین موسیقی دشت .شامگاه که به چادربرمی گشت آنگاه که غبارهیاهوی گله فرومی نشست درروشنای لرزان لمپا شاهنامه بودوصدای حزن انگیزملای مال وحلقه تنگاتنگ وبه هم تنیده یک جمع صمیمی
که گفتت برودست رستم ببند
نبنددمرادست چرخ بلند
امروزآنروزهامرده اند.گله به امیدخدارهاشده است .اودیگرحوصله هی هی کردن نداردشال جای خودرابه کمربندی باسگک رنگی دادوازپاپیچ هم که خبری نیست .درتوبره به جای نان وخرماوپیازحالاسیخ است وپیک نیک ،چالاکی آن روزها،جست وخیزوپریدن ازفرازصخره ای برصخره ای دیگرگویی خیالی بیش نبود.حالاچشمان گودافتاده وکم فروغ به دنبال پناهگاهی است تامباداباد،گزندی برشعله پیک نیک رساند.گاه فاجعه کوچه پس کوچه های شهررادرنوردیده ،ازمیدانهاوپارکهاگذشته وگردبادخانمان سوزآن دشت وصحراوکوه راجولانگاه خویش ساخته تاهمه لایه لایه این تن رنجوربه داغ انگشت (ذغال گداخته )اعتیادبسوزد.
علی اضغراردشیری

دیداریار-شعری ازعلی اکبرهادی شهنی


آسمون بارونیه اورس سیاهه ×××× ای خداامون بده یارم بیاهه
چاله نه کنم تشی ووانشینم ×××× آرزومندم که مویارم بینم
لچک مخمل سورمیناس بنوشه ×××× بندسیزن نقره پاس یه مهره توشه
شوق دیدن به دل وورمنه سینم×××× هی اگورووانیاس نیلم نشینم
وابپوشم گیوه هانه ری بنم به دشت وصحرا×××× ارجوها رود وابون شورا هم دریا
لرایرعاشق بوه نیترسه ز اوربهاری ×××× آرمونم یونه که یارم بیاهه وادیاری
تاابینم موکلوس تر اوفتم یادتشنیس×××× بوسه بارون واکنم گل وازنم به سرو ورریس
ای خدابارون وادارتااودره نکهنه ×××× اترسم زواله او یارم بمهنه


گاگریو یاسوگ سرود

گاگریواشعاری است که درسوگواری به شکل تکخوانی ویاگروهی خوانده می شود.گاگریوازدوکلمه گایاگاه به معنی زمان وگریوبه معنی گریه است که مفهوم زمان گریه یامکان گریه رامیرساندگاگریو یاسوگ سروددرمراسم عزاداری بختیاری توسط همسرایان زن ومعمولابرحسب تقدم سنی انجام می گیرد.یعنی پیرزنی که سنش ازبقیه بیشتروصدایش رساترباشدبه عنوان سرگروه وتکخوان گاگریومی خواندودیگرزنان نیزبااوهمراه می شوندبعدازخواندن هربیت توسط تکخوان زن ،زنان دیگرباکلمات آخرمصرع دوم آن دم می گیرندوسپس ترجیعبندآنرا بااصواتی غمگینانه تکرارمی کنندبعدازچندبیت زن دیگری شروع به سرودن کرده ومراسم همینطورادامه پیدامی کند.واژه گاگریوباکلماتی همچون دندال ،سرو،وواویلامترادف است که هرکدام ضمن دارابودن فرم ومحتوای مشترک خواندن درمکانهاوزمانهای گوناگون بکارمی روند.دندال به معنی صدای دل است که معمولابه شکل فردی نجوامی شودوواویلامعمولادرمراسم کتل توسط دویاسه زن میانسال وهمراه بادهل وکرناخوانده می شود.
تلخیص ازمقاله حسین مددی روزنامه فرهنگ شماره182