شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

باتشکرازآقا محمدکه این عکس رابرایم فرستاده

 

نه

من پرمی کشم

وبه شیوه ی صبح

ازگلوی خشک این شب تیره

                      گذرخواهم کرد

تاپروانه ای بجویم

که به گردخون سبزم گردش کند

----- یارمحمداسدپور ------

مرثیه

وتوکه ترکه به اسبت زدی ورفتی

تاستاره را

به تیره ترین شب تقدیربسپاری

چوپانان دل برشته کوهستان

اندوهت راترانه می کردند

دیری ست دره های دهان گشادخاموشند

وازهمین جاده هاکه تو راصبح علی الطلوع بدرقه می کردند

نرینه ای خبرازبارش باران نیاورده است

ازدورکه نگاهت می کردم سنگ چین امام زاده ای بودی

که کفرهیچ رهگذری آلوده اش نکرده است

دیشب که باماه برنیامدی

کرناها رابرافروختند

سپیده دم که عاشقت یافتم

درشیب صخره هاجوباری ازگل سرخ می لغزید

توسپیدارمردی بودی

که امنیه ها یاغی ات می خوانند

بی آنکه بدانندشانه ات آبشخورگوزن های هراسان است.

------ شعرازکورش کیانی قلعه سردی -----

سینه مالامال درداست ای دریغا مرهمی

یکی از دوستان به نشانی به http://www.setinom.mihanblog.com/  ازمطلب قبلی ام انتقادکرده که لازم است پاسخی به آن عزیز بدهم

دوست عزیز که درنجف آباداز نعمت آب وگازشهری برخورداری نمی دانم درگرمای طاقت فرسای تابستان جنوب مفهوم بی آبی را تجربه کرده ای وقتی که هر 48 ساعت فقط 2ساعت آنهم درنیمه شب بتوانی شیرآب رابازکنی تا باکاسه وقابلمه ابگیری کنی تازه  گاهی همین 2 ساعت هم بااشکال مواجه می شود.من مادرپیری رامی بینم که سیلندر گاز بردوش مسافت زیادی رابرای تعویض سیلندرناچار است طی کنداینها که دردنیای امروز دیگرجزء بدیهیات زندگی قلمدادمی شود

راستی حتما می دانی که سدشهیدعباسپور( بزرگترین سدکشور)وسدکارون 4 یامسجدسلیمان بیخ گوش ماست کارون پرآبترین رودکشورازکنارمان می گذرد.حتما می دانی که گازبزرگترین پالایشگاه پتروشیمی کشورازمسجدسلیمان تامین می شود اینها مانندبیداداعتیاد وزردی روی همشهریانم که  همه واقعیت است. می گویند حقیقت فقط آن چیزی نیست که می بینی بلکه آن چیزی است که فکرمی کنی آیا شما اینطورفکرنمی کنی .آیا شما اینها رانمی بینی!!

نمی دانم من وامثال من کاره ای نبوده اند اما به حکم وظیفه بارها این موارد بصورت مکتوب به گوش مسئولین رسانده شده اما متاسفانه ای دریغا مرهمی دیگربقول نیما نمی دانم ؛ به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خودرا ؛

اگربه آرشیو مطالب وعکس هایم نگاه کنی همیشه درپی این بوده ام تا زیبایی های شهرم رابه تصویر بکشم اما مگرمی شودواقعیات رامنکرشد

من هم افسوس می خورم  چرا علیرغم همه قابلیت ها واستعدادها دراین شهر نه آب است ونه گاز ونه نان اما تا دلت بخواهدفقر است ویاس  . می دانی  مردم شریف اینجا فقط باغرور گذشته هاشان است که دلخوش هستند

شایدصدهایا هزاران خودرو که روی آن حک شده ام ای اس دیده ای آیا اینها نشانه علاقه وتعصب مردم به شهرشان نیست ایا این تعصب وعلاقه خودخمیرمایه وحدت نمی باشدمطمئن باش که این مردم نه اهل نفاق هستند ونه باتفرقه سازگاری دارنداگر دراین شهر هم نشانه ای ازتفرقه دیدی برای یافتن ریشه اش بایدبالای سرت را نظاره کنی

باسپاس

 

نرسید و نخواهد رسید

درلطایف الطوایف نقل است :

پادشاهی‌ از حاضران‌ مجلس‌ خود معمایی‌ پرسید که‌ آن‌ چیست‌ که‌ پارسال‌ نرسید، امسال‌ نمی‌رسد و سال‌ آینده‌ هم‌ نخواهد رسید، سربازی‌ که‌ در آن‌ مجلس‌ حاضر بود گفت‌: مواجب‌ من‌ است‌. پادشاه‌ خندید و دستور داد تا مواجب‌ دوسالة‌ او را نقداً دادند و حقوق‌ آینده‌اش‌ را نیز دوبرابر کرد.

این معما حکایت معمای جاده مسجدسلیمان -شهرکرد است شبیه حکایت معمای شبکه گازمسجدسلیمان  شبیه حکایت معمای آب مسجدسلیمان و...است با این تفاوت که کسی نیست تا به لطف خنده ای این رویاهای  ابلها...  را تحقق بخشد اما می‌خواهم بگذارم رویاهایم زنده بمانند. این را از آن درخت کنار خشکیده ای که دورترها رانظاره می کند .اززمین عریانی که چشم به آسمان دارد وازکودک گرسنه ای که چشم به دستان مادر دوخته آموختم.درهرحال تنها راه آوردن رویاها ازدنیای دوردست به این دنیا هم عشق است چیزی که مامسجدسلیمانی ها ازآن بهره مندیم شاید این ها همه تکرارمکررات است اما کافی است باور کنید که مانند لذت خراشیدن زخم کهنه دیگربیان دردهای ما از خوشی های عادی زندگی لذتبخش تر شده است

میان آفتاب‌های همیشه

زیبائی‌ی تو

            لنگری‌ست _

نگاه‌ات

        شکست ستمگری‌ست _

و چشمان‌ات با من گفتند

که فردا

روز دیگری‌ست.

ا.بامداد

 

 

بگذریم کلام حضرت مولانا راعشق است که می گوید:

 

                                                                                                      ......

اندر دل درد خانه داریم

درمان نبود چو همچنینیم

 

.......

 

چون ساده تر از روان پاکیم

پر نقش چرا مثال چینیم

 

پژمرده شود هزار دولت

ما تازه و تر چو یاسمینیم

 

گر متهمیم پیش هستی

اندر تتق فنا امینیم

 

ما پشت بدین وجود داریم

کندر شکم فنا جنینیم

( دیوان شمس )