شایدشبی فرارسد
که درکهنه دیاری
آسوده می بنوشم
وخشنودبمیرم ،
چراکه بردبارم
اگرکه دردم آرام گیرد،
اگرمرا زری باشد
به شمال روم یابه تاکستان؟
وه که رویاچه منفوراست ،
چراکه یکسرنقش برآب است!
واگرزمانی باز
همان مسافرپیشین شوم ،
هرگزدرِمهمانسرای سبز
برمن گشوده نمیشود...
سلام .یک جورایی از دیدن وبلاگتون متعجب شدم.مخصوصا با اهنگ جالبش.از مسجدسلیمان گفتن و به یادش بودن واقعا کاره سختی شده.بهتون تبریک میگم.به من هم سر بزنید.مرسی.
سلام اردشیر جون ممنونم که به من لطف کردی امدی بازم سر بزن چون می خوام کارای ی انجام به راهنماییهات احتیاج دارم
سلام . من سینا اط اولاد راکی . نوه آمحمود راکی . از وبلاگ بسیار متشکرم
سلام اردشیر جون راستش لوگوی وبلاگت می خواستم اگه اجازه بدی ؟؟؟؟
سلام،
عکس دیده و باز نمیشود.